موزه زندگی
فرانک گری
واژه واسازی یا ساختار شکنی ( deconstruction) یکی از سبکهای جدید در معماری می باشد. در این سبک از معماری معمار به شیئ تقریبآ فاقد حجم مشخص طرحی معماری می دهد.مانند این که شما بخواهید از فرم کاغذ مچاله، یک ساختمان برای موزه خلق کنید.
تنوع زیست محیطی از یک سو و فرم موزه از سوی دیگر,فضا را برجسته میسازد.ساختن و پرداختن بدان پلی خواهدبود که ساختمان را به زندگی ارتباط و سوق میدهد.برجستگی متقابل موزه,تاثیری فوق العاده ای خواهد بودکه متاثر از نزدیکی فرم خانه با طبیعت میباشد.بام غرفه ها به وسیله سقف های رنگارنگ حتی از فاصله های دور نمایان خواهند بود و موجی خواهد بود که در نزدیکی ساحل نقش میبندد و ناظر را از میان دریایش اغوا میکند و همچنان که برپهنه های حسی وسعت متلاطم است گویای پیوند انچه در نهانش است با طبیعت بکرش میباشد و جاذب کشتی های توریستی کانال پاناما به سوی خود خواهد بود.جمعآ این پشت بامها ناهمواری هائی خواهند داشت که گوشه هایی از طبیعت اطرافشان می باشد و یک بازنمایی روشن از نیروهای طبیعت که گوشه هایی از جهان مان میباشد
خواهد بود.این منطقه یک تاریخ غنی دارد.ان اصولا مشتمل از سلسله ای از جزایر می باشد که بوسیله گذرگاهی که از سنگ و صخره می باشد اتصال یافته اند و کانال پاناما را خلق کرده اند.
دیکانستراکشن، تدقیق و تحلیل موشکافانه یک "بافت" است. نقدِ صرف نیست. دیکانستراکشن، کنشِ یاد-آوری است؛ کنشِ حیرانی؛ حیرتی مستمر. دیکانستراکشن یک گرایش اخلاقی است؛ اخلاق به مفهومی که لویناس به کار می برد. یعنی یک رابطه بنیادین، نه ضرورتا قواعدی برای زندگی در آن رابطه.»
واسازی ، صرفا" نظریه ی درباره معنا نیست بلکه واسازی بدنبال نفی هژمونی و سلطه است. و ادعای معناداری از نظر دریدا، شکلی از بسط سلطه و هژمونی است که متن آن را تحقق می بخشد.اگر دریدا به مساله معنا در متن می پردازد بدان خاطر است که سلطه و هژمونی نهفته در معنای مدعی حقیقت را متزلزل نماید. بعبارت دریدایی ، تلاش وی برانداختن دوگانه هایی همچون صدق / کذب است که از طریق و بوسیله آنها ادعای حقیقت نهادینه و بسطمی یابد. و امکان سلطه و هژمونی یک روایت را بر کنش فردی و اجتماعی فراهم می سازد.
ین برداشت از واسازی باعث می گردد که " واسازی " از نظریه ی در باب معنا فراتر رفته در گستره اجتماعی – سیاسی کاربرد یابد.دراینصورت واسازی ، تلاشی برای برانداختن هر ادعایی است که سعی می کند با ادعای حقیقت و یگانگی خود را مشروع و توجیه نماید.
معماری دیکانستراکشن
موزه زندگی
فرانک گری
واژه واسازی یا ساختار شکنی ( deconstruction) یکی از سبکهای جدید در معماری می باشد. در این سبک از معماری معمار به شیئ تقریبآ فاقد حجم مشخص طرحی معماری می دهد.مانند این که شما بخواهید از فرم کاغذ مچاله، یک ساختمان برای موزه خلق کنید.
تنوع زیست محیطی از یک سو و فرم موزه از سوی دیگر,فضا را برجسته میسازد.ساختن و پرداختن بدان پلی خواهدبود که ساختمان را به زندگی ارتباط و سوق میدهد.برجستگی متقابل موزه,تاثیری فوق العاده ای خواهد بودکه متاثر از نزدیکی فرم خانه با طبیعت میباشد.بام غرفه ها به وسیله سقف های رنگارنگ حتی از فاصله های دور نمایان خواهند بود و موجی خواهد بود که در نزدیکی ساحل نقش میبندد و ناظر را از میان دریایش اغوا میکند و همچنان که برپهنه های حسی وسعت متلاطم است گویای پیوند انچه در نهانش است با طبیعت بکرش میباشد و جاذب کشتی های توریستی کانال پاناما به سوی خود خواهد بود.جمعآ این پشت بامها ناهمواری هائی خواهند داشت که گوشه هایی از طبیعت اطرافشان می باشد و یک بازنمایی روشن از نیروهای طبیعت که گوشه هایی از جهان مان میباشد
خواهد بود.این منطقه یک تاریخ غنی دارد.ان اصولا مشتمل از سلسله ای از جزایر می باشد که بوسیله گذرگاهی که از سنگ و صخره می باشد اتصال یافته اند و کانال پاناما را خلق کرده اند.
دیکانستراکشن، تدقیق و تحلیل موشکافانه یک "بافت" است. نقدِ صرف نیست. دیکانستراکشن، کنشِ یاد-آوری است؛ کنشِ حیرانی؛ حیرتی مستمر. دیکانستراکشن یک گرایش اخلاقی است؛ اخلاق به مفهومی که لویناس به کار می برد. یعنی یک رابطه بنیادین، نه ضرورتا قواعدی برای زندگی در آن رابطه.»
واسازی ، صرفا" نظریه ی درباره معنا نیست بلکه واسازی بدنبال نفی هژمونی و سلطه است. و ادعای معناداری از نظر دریدا، شکلی از بسط سلطه و هژمونی است که متن آن را تحقق می بخشد.اگر دریدا به مساله معنا در متن می پردازد بدان خاطر است که سلطه و هژمونی نهفته در معنای مدعی حقیقت را متزلزل نماید. بعبارت دریدایی ، تلاش وی برانداختن دوگانه هایی همچون صدق / کذب است که از طریق و بوسیله آنها ادعای حقیقت نهادینه و بسطمی یابد. و امکان سلطه و هژمونی یک روایت را بر کنش فردی و اجتماعی فراهم می سازد.
ین برداشت از واسازی باعث می گردد که " واسازی " از نظریه ی در باب معنا فراتر رفته در گستره اجتماعی – سیاسی کاربرد یابد.دراینصورت واسازی ، تلاشی برای برانداختن هر ادعایی است که سعی می کند با ادعای حقیقت و یگانگی خود را مشروع و توجیه نماید.معماری دیکانستراکشن
موزه زندگی
فرانک گری
واژه واسازی یا ساختار شکنی ( deconstruction) یکی از سبکهای جدید در معماری می باشد. در این سبک از معماری معمار به شیئ تقریبآ فاقد حجم مشخص طرحی معماری می دهد.مانند این که شما بخواهید از فرم کاغذ مچاله، یک ساختمان برای موزه خلق کنید.
تنوع زیست محیطی از یک سو و فرم موزه از سوی دیگر,فضا را برجسته میسازد.ساختن و پرداختن بدان پلی خواهدبود که ساختمان را به زندگی ارتباط و سوق میدهد.برجستگی متقابل موزه,تاثیری فوق العاده ای خواهد بودکه متاثر از نزدیکی فرم خانه با طبیعت میباشد.بام غرفه ها به وسیله سقف های رنگارنگ حتی از فاصله های دور نمایان خواهند بود و موجی خواهد بود که در نزدیکی ساحل نقش میبندد و ناظر را از میان دریایش اغوا میکند و همچنان که برپهنه های حسی وسعت متلاطم است گویای پیوند انچه در نهانش است با طبیعت بکرش میباشد و جاذب کشتی های توریستی کانال پاناما به سوی خود خواهد بود.جمعآ این پشت بامها ناهمواری هائی خواهند داشت که گوشه هایی از طبیعت اطرافشان می باشد و یک بازنمایی روشن از نیروهای طبیعت که گوشه هایی از جهان مان میباشد
خواهد بود.این منطقه یک تاریخ غنی دارد.ان اصولا مشتمل از سلسله ای از جزایر می باشد که بوسیله گذرگاهی که از سنگ و صخره می باشد اتصال یافته اند و کانال پاناما را خلق کرده اند.
دیکانستراکشن، تدقیق و تحلیل موشکافانه یک "بافت" است. نقدِ صرف نیست. دیکانستراکشن، کنشِ یاد-آوری است؛ کنشِ حیرانی؛ حیرتی مستمر. دیکانستراکشن یک گرایش اخلاقی است؛ اخلاق به مفهومی که لویناس به کار می برد. یعنی یک رابطه بنیادین، نه ضرورتا قواعدی برای زندگی در آن رابطه.»
واسازی ، صرفا" نظریه ی درباره معنا نیست بلکه واسازی بدنبال نفی هژمونی و سلطه است. و ادعای معناداری از نظر دریدا، شکلی از بسط سلطه و هژمونی است که متن آن را تحقق می بخشد.اگر دریدا به مساله معنا در متن می پردازد بدان خاطر است که سلطه و هژمونی نهفته در معنای مدعی حقیقت را متزلزل نماید. بعبارت دریدایی ، تلاش وی برانداختن دوگانه هایی همچون صدق / کذب است که از طریق و بوسیله آنها ادعای حقیقت نهادینه و بسطمی یابد. و امکان سلطه و هژمونی یک روایت را بر کنش فردی و اجتماعی فراهم می سازد.
ین برداشت از واسازی باعث می گردد که " واسازی " از نظریه ی در باب معنا فراتر رفته در گستره اجتماعی – سیاسی کاربرد یابد.دراینصورت واسازی ، تلاشی برای برانداختن هر ادعایی است که سعی می کند با ادعای حقیقت و یگانگی خود را مشروع و توجیه نماید.
نظرات شما عزیزان: