هنرمند ایرانى از ابتداى کار و از هنگام بکارگیرى آجر که جزء مصالح اولیه بنا به شمار مىرفته، زیباترین نقشها و طرحها را هنگام ایجاد دیوارها و پوشش گنبدها و ایجاد گوشوارهها، مقرنسها و طاقنماها خلق کرده و در روند تکاملى آن با گرهچینی، گلاندازی، گرهسازى و آجرکارى شاهکارهاى بىنظیرى را بوجود آورده است.هنگام استفاده از گچ با خلق گچبرىهایى با نقوش هندسی، گیاهی، حیوانى و انسانى دنیایى بىمانند را آفریده و در استفاده از چوب براى پنجرهها و درها با بهرهگیرى از هنرهایى نظیر منبّت، مشبّک، معرّق، کندهکاری، خاتمسازى و نقاشى روى چوب، اعجازى باور نکردنى را پدید آورده است.
براى تزئین بنا از کاشىهاى یک رنگ، هفت رنگ، معرق، طلایى و یا شیشه و آیینه در اشکال و ابعاد گوناگون، کمک گرفته و دنیایى سرشار از زیبایى و خلاقیت را عرضه کرده است.شکوه و زیبایى معمارى ایرانى بخصوص در دورهٔ اسلامی،به تزئینات آن بستگى دارد. این تزئینات در تمامى ادوار اسلامى رواج داشته و در هر دورهاى با امکانات آن روزگاران پیشرفت نموده است.
بناهاى باقیمانده از دوران اسلایم داراى تزئینات گوناگونى است که معرف اهمیت این هنر در ادوار مختلف است. تزئینات معمارى توسط ایرانیان، تکامل هنرى عمدهاى یافته است و در بسیارى از کشورهاى اسلامی، توسط هنرمندان ایرانی، بناهایى با تزئینات مختلف انجام گرفته است که میتوان به آجرکاری و گچبری و کاشیکاری و منبّتکاری و تزئینات چوبی و آئینهکاری اشاره کرد.
١:آجرکاری
در معمارى ایرانی، آجر تنها پرکنندهٔ جرزها و پوشانندهٔ احجام و جداکنندهٔ آنها از یکدیگر نیست. بلکه بعنوان یک عنصر کامل در معمارى ایران بکار رفته است.
اولین شیوهٔ تهیه خشت مربوط به سالهاى پیش از هزارهٔ ششم ق.م است. از آثار مشهور تپه حسنلو را مىتوان نام برد که از خشت خام بطور وسیع استفاده شده است. بکارگیرى آجر در شوش و تپه سیلک کاشان نیز نشاندهنده استفاده از این عنصر در زمان خود است. در معبد چغازنبیل نیز به آجرهایى برمىخوریم که بعنوان کتیبه به دیوار نصب شدهاند. ساکنان سرزمین ایران نقش تعیینکنندهاى در پیشبرد بکار گرفتن فن آجر داشتهاند.
آجرهای لعابدار، کشف شده در شوش، مربوط به دوره هخامنشى
معبد چغازنبیل
آجر به تنهایى یک قالب شکلدهنده است. و در حدّ یک وسیلهٔ مجرد، هر دانهاش به کار گرفته مىشود. آجر بعنوان یک عنصر تزئینی، کارآیى آن را دارد که با تمامى عناصر تشکیلدهنده یک معمارى بیامیزد و یا بهشکل یک عنصر مجرد تزئینى جلوهگرى کند.
آجرکاری آرامگاه چَپَلی اُوغلی- اَبهَر
از آجر در پوشش گنبد، مثل گنبد نظامالملک و تاجالملک؛ در گوشواره یا طاق روى گوشه مثل تالار مربع مسجد جامع اردستان، مقرنس مثل برج طغرل و گنبدعلى استفاده مىشود.از دیگر موارد تزئینات آجرى در دوران شکوفایى آن، نماسازى و بکارگیرى انواع ترکیبات این عنصر در چارچوب و قالب یک هندسه بسیار ساده اما غنى مىباشد. از نمونههاى برجسته آن برجهاى خرقان در نزدیکى قزوین و برج شبلى در دماوند است.
آجرکارى برجهاى دوگانه خَرَقان - قزوین
کاربرد آجر در معمارى دوران بعد از اسلام فرصت خلق زیبایىها را در بناهاى کم حجم و متوسط فراهم ساخت. چنانکه تعدادى از شاهکارهاى معمارى به جاى مانده از دوران بعد از اسلام ایران این امکان را فراهم ساخت تا در محلهاى دورافتاده و مسیر بیابانەا که دسترسى به سنگ ممکن نبود و چوب نیز در دسترس نبود، تنها با برپا ساختن یک کوره آجرپزی، بناهایى با حجمهاى بسیار بزرگ بنا گردد، سدها و پلهاى مختلف در دورافتادهترین محلها ساخته شود و شهرهایى بزرگ چون نیشابور، جرجان و ... پا بگیرند.
آجرکاری امامزاده محمد محروق- نیشابور
آجرکاری گنبد سُلطانیه- اَبهَر
از نظر فنی، ضریب انقباض و انبساط آجر در برابر گرما و سرما بگونهاى است که از ایجاد ترک در بنا جلوگیرى مىکند در مقایسه با دیگر مصالح از قدرت ذخیره انرژى حرارتى برخوردار است. آجر خوب آجرى است توپر و مقاوم در برابر فشار، نشت و یخبندان.
شکل عمومى آجرهایى که در طى دورانهاى مختلف بعد از اسلام در بناها بکار گرفته شده، عبارت است از چهارگوش یا مربع در اندازههى متنوع در دورهٔ ایلخانى آجرها از جهت رنگ متوع بودند. و رنگهاى زرد کمرنگ، زرد گل اخرایی، زرد مایل به قرمز، قرمز تیره و خاکى در آنها دیده مىشود. آجر مستطیل در پیش از اسلام رواج کامل داشت اما بعد از اسلام بیشتر آجرها مربع بودند.
هنر چیدن آجرها را در بناها بهمنظور عرضه نماهاى تزئینى متناسب با شکل و هیئت کلى بنا آجرکارى مىنامند. آثار گونهگون معمارى به جاى ماده از دورانهاى مختلف بعد از اسلام ایران شاهد نمونههاى پرارزش از هنر استادکاران ایرانى در آفرینش سطحههاى آجرى در زیباترین طرحها و تناسبهاى زیبا و موزون است. معماران و بنایان هنرآفرین ایرانى به گواهى آثار برجاى مانده از سده چهارم هجرى به بعد، در زمینه آجرکارى شیوههاى گوناگونى را آزمودهاند که در چند گروه تقسیم مىشود: رگچینى - گلاندازى - گرهسازى - آجرکارى رنگى - آجرکارى خفته و رفته - خوون چینى - آجرکارى با آجرهاى ترئینى نقشدار.
آجرکارى با ترکیب آجرهاى یک رنگ و ایجاد و ایجاد طرحها و نقشهاى مختلف در سطحى صاف را با نام ”رگچین“ نام بردهاند. در گلاندازی، در موقع رگچین کردن آنرا چنان مىچینند که از ترکیب آنها گلهاى مختلف بدست آید.
آجرکاری امامزاده اسماعیل - اَبهَر
گرهسازى از شیوههاى بسیار ظریف و پرکار آجرکارى تزئینى است که به کمک قطعههاى مختلف آجرهاى بریده و تیشهدارى شده در اندازههاى گوناگون انجام مىپذیرد. طرحهاى گره در مایه نقشهاى ساده مثل مثلث، مستطیل، مربع، لوزی، ذورنقه و ترکیب آنها با یکدیگر و ایجاد چند ضلعىها، ستاره شکلها و غیره مىباشد. نمونههاى خوبى از این شیوه از دورهٔ سامانیان و آلبویه به بعد در آثار معمارى ایران دیده مىشود مانند:، تزئینات گره مسجد جامع ورامین از دوران ایلخانی، کارهاى جالب مجسد گوهرشاد و مدرسه خرگرد از دورهٔ تیمورى و ... .
در آجرکارى رنگی، با آجرهایى با رنگهاى مختلف و به شیوه مسطح، طرحهاى گوناگون ایجاد مىکنند. از این شیوه نمونههایى در شاهچراغ (شیراز)، مسجد وکیل شیراز، سید علاءالدین حسین (شیراز) دیده مىشود. در این شیوه تنوع نقش بسیار است و امکان نام بردن آنها نیز وجود ندارد.
آجرکارى خفته و رفته روشى است که آجرچینى از مایه صاف و مسطح خارج گردیده و با قرار دادن آجرها در سطحهاى مختلف به صورت برجسته و فرورفته طرحهایى ایجاد مىکنند که با ایجاد سایه روشن جلوه خاصى به بنا بخشیده مىشود. از این شیوه با عنوان ”هشت و گیر“ نیز یاد مىشود. در خوونچینی، گونه خاصى از آجرکارى در مایه خفته و رفته و گرهچینى بکار برده مىشود که در شوشتر و دزفول رواج فراوان داشته است.
کار تزئین نماى بنا با آجرهاى نقشدار برجسته ”مهری“ از دوران ایلخانى سابقه دارد. در این شیوه آجرهاى مربع و مستطیل، لوزی، چلیپا و دیگر گونهها با نقشهاى مختلف برجسته همراه با قطعههایى چون: لچکى قوسها، حاشیهها، رخ بامها و زیرخورشیدىها، روى جرزها، میان دو طبقه بنا و ... داراى آجرهاى مهرى هستند از جلوهاى زیبا برخوردارند. این شیوه در دوران قاجار در شهرهاى یزد، کاشان، شیراز، تهران رواج فراوان یافت.
آجرکاری مسجد جامع کبیر- قزوین
گذشته از کاربرد آجر در بناى ساختمانها و نماسازىها، از آجر در پوشش کفها نیز استفاده مىشده است. از پیش از اسلام شاهد کاربرد آجر براى پوشش کف بناها در داخل و خارج بطور وسیع هستیم. بعد از اسلام نیز در محلهایى چون جرجان حتى در پوشش بسیار زیاد کف خیابانهاى شهر آجر بکار رفته است. آجرفرش بناها در بیشتر دورهها با آجرهاى چهارگوش بزرگ ”نظامی“ و ”تخت“ صورت گرفته است. در پلکانها و حتى کف ایوانهاى مقابل حجره کاروانسرا و مسیرهاى داخل صحن برخى از مسجدها، آجرها را بصورت ”نره“ و به شیوه خفته و راسته در طرحهاى مختلف بکار مىبرند تا مقاومت بیشترى داشته باشند. شیوه کار آجر در پلهها را ”هرهچینی“ گویند.
در دورانهاى اولیه تزئینات آجرکارى نماى بنا با شکل کلى آن بهگونهاى در ارتباط است که نوعى وحدت واقعى میان مصالح و طرح بنا بچشم مىآید. مانند مقبره امیراسماعیل سامانى در بخارا، برجهاى گنبد قابوس، پیر علمدار و نمونههاى دیگر. با کسب آگاهى بیشتر در دورانهاى بعد این هنر قوت بیشترى یافت. مسجد جامع نایین و آجرکارى ستونهاى کاکویه شبستان مسجد جامع اصفهان از نمونه کارهاى ارزنده دوران آلبویه است.
در دوران بعد و آغاز عهد سلجوقیان هنر آجرکارى بدون وقفه در خلق آثار شکوهمند معمارى نقش اساسى برعهده دارد. این دوران که تا حملهٔ مغول ادامه دارد. آجرکارى پرکار و عرضه نقشها و طرحهاى گوناگون را مىتوان از ویژگىهاى عمدهٔ معمارى دوران سلجوقى است. برجهاى خرقان بعنوان نخستین گنبدهاى دوپوش از نظر آجرکارى آغاز دوران سلجوقى نمونههاى معتبرى بشمار مىروند. شبستانها گنبددار زواره و اردستان، شاهکار مسجد جامع اصفهان، بناى شکوهمند رباط شرف و رباط ملک، نمونههاى گرانقدر هنر آجرکارى این دوران را تشکیل مىدهد.در دوران کوتاه خوارزمشاهیان و پیش از یورش مغولان، آثار ارزشمندى در زمینه هنر آجرکارى در خراسان بوجود آمد مانند: مسجد زوزن و سنگان
در عهد ایلخانیان، تیموریان و آلمظفر، هنر آجرکارى وسعت و حاکمیت مطلق دوران پیش را بتدریج از دست داد. و با بکار گرفتن عنصر ترکیبى کاشى و در برخى موارد سنگ، کاربر آجر کمتر شد. آجرکارى در نماى آثار این عهد به دو گونه صورت گرفته است: یکى آنکه مثل گذشته نماى تزئینى آجرى همراه با چیده شدن دیوارهاى اصلی، بنا شده است و دیگر آنکه پس از پایان سفتکارى و ساخته شدن اسکلت بنا با آجرگرى یک پوشش تزئینى از آجر بصورت پوسته خارجى بر روى بنا ساخته و افزوده مىشود. این شیوه از ویژگىهاى معمارى دوره ایلخانى است. در این عهد آجرکارى به شیوهٔ گرهکارى رنگى یا کاربرد آجرهاى رنگى براى نقشاندازى در روى نما مورد توجه قرار مىگیرد. در این عهد کاربرد آجر سفال در کار تزئین جرزهاى سردر و استفاده از آجرهاى نقشدار رواج فراوان مىیابد. در دوره تیمورى نیز هنر آجرکارى اعتبار فراوانى دارد. آثارى چون مسجد میر چخماق و مقبره شیخ زینالدین ابابکر در تایباد و بویژه دیوارهاى گنبدخانه مسجد جامع یزد از آثار دوران آلمظفر، از کارهاى باارزش این عهد بشمار مىروند.
از این دوره به بعد، کار تراش دادن آجر و ساختن نماى دروغین آجرى با یک پوسته گچ کوهى بصورت آجرنما مورد توجه قرار مىگیرد، که در دوره صفویه بکار گرفته مىشود و بگونهاى وسیع به کار مىرود. در این دوران اهمیت دورههاى قبل دیده نمىشود و تنوع و نقشاندازىهاى زیبایى آثار دو دوره پیش دیده نمىشود.
شیوه آجرکارى عهد صفویه در دوره زندیه و قاجاریه همچنان ادامه مىیابد. شیوۀ رنگ چین در این دوران ساده مىگردد ولى آجرکارى به شیوه ”گره رنگی“ ، ”گلانداز“ ، ”گره“ و آجرهاى تزئینى ”مهری“ در بناهاى بسیارى بکار برده مىشود. در عهد قاجار در نماهاى آجرى بندهاى عمودى حذف مىشود و آجرها در عرض بهم مىچسبند.
آجرهاى تزیینى سده پنجم هجری، گرگان -- آجرکارى کاروانسراى خان، یزد، صفویه
٢:گچبرى
هنر گچبرى و استفاده از گچ در ایران سابقهاى طولانى دارد. قدیمىترین اثر گچى مکشوفه از کاوشهاى علمى انجام شده در هفت تپه خوزستان را مىتوانیم نام ببریم، که از قدیمىترین اثر گچبرى پیش از تاریخ و متعلق به هنر و تمدن عیلامى است.
در عصر ماد و هخامنشى و اشکانى نیز بطور ساده و گاه بهشکل ترکیبى از این هنر استفاده شده است. اما در دوران ساسانى تکنیک و روشهاى خاصى به همراه نقوش و موتیفهى مختلف حیوانی، گیاهی، انسانى و نیز فرمهاى هندسى بکار گرفته شد و از مجموع اینها، گچبرىهاى جالبى ارائه گردید که موجب تحولاتى در دیگر هنرهاى عهد ساسانى و بعدها هنرهاى دوران اولیه اسلام در ایران و خارج از مرزهاى کشور باستانى ایران شد.
آثار گچبرى ساسانى نمایانگر این واقعیتاند که هنرمندان این فن شاهکارهاى عهد خود را در گچبرى همردیف حجارىهاى عظیم هخامنشى آشکار ساختهاند. این هنر بصورت مجسمه نیمه برجسته و برجسته در عصر ساسانى به نهایت درجه ظرافت و تکامل رسید. اما با ظهور اسلام، کمکم تمایلسازى منع و آثار گچبرى به همان نقوش هندسى و گیاهى یا ترکیب نقشها محدود گردیدند.
سبکهاى گجبرى طى قرون متمادی، تغییر و تحولاتى پیدا کرد تا جایىکه در عصر هنرهاى اسلامى در طراحى کاشىها نیز عناصر گچبرى نمایان گشت. کاخ فیروزآباد از بناهاى باشکوه دوره ساسانى داراى تزئینات گجبرى در کنار تزئینات دیگر مىباشد. همینطور کاخ تیسفون نیز به همین گونه داراى تزئینات گچبرى است. کاخ بیشاپور نیز از جمله آثار باارزش ساسانى است که از جهت تزئینات داخلى از آثار جالب این عهد بشمار مىآید.
بیشابور، طرح گچبرى کنگره ای
با تحولات هنر گچبرى در دوران اسلامی، کمکم موتیفهاى سیمرغ، برگمو و گل و بوته و نقوش اسلیمى و ختایى در آثار مورد استفاده واقع شد که نمونه این طرحها در کاخ عمان، کاخ سامره و قصرالمشتى یافت مىشود.
معروفترین اثر معمارى دوران اولیه اسلامى که داراى قطعات بىنظیرى از گچبرى است، مسجد جامع نائین است. جالبترین بخش مسجد، محراب گچبرى شده آن است که در قالبهاى مختلف بر روى آن کار شده است. در داخل محراب، کتیبهاى است مزین با گلها و دوایر تزئینى در دوره ساسانی، که نهایت ظرافت در آن بکار رفته است. علاوه بر طرحهاى مذکور گیاهی، ترکیبات گل لوتوس و خوشه انگور و برگ مو نیز مشاهده مىشود.
کاخ نیشابور نیز از جمله آثار معروف قرن نهم و دهم هجرى است که داراى نمونههاى زیبایى از موتیفهاى گچبرى است. صرفنظر از تزئین مساجد و مدارس، براى تزئین کاخها و عمارات نیز از طرحهاى گچبرى استفاده مىشده است و این روش تا دوران مغول رواج داشته و حتى به اوج خود رسیده و در آثار بعد از این دوران نیز تأثیر گذارد و تحولاتى را موجب گشت.
از نمونههاى معروف معمارى دوره مغول که داراى موتیفهاى تزئینى و گچبرى بوده، مىتوان مسجد حیدریه، گنبد علویان، محراب مسجد جامع اصفهان، محراب مسجد جامع بسطام و چند بناى دیگر را نام برد.
محراب گچبری، مسجد بسطام، قرن هشتم هجرى
محراب گچبری، مسجد بسطام، قرن هشتم هجرى
سرستون قلعة والی، ایلام
این تحول و گونهگونى در دوره تیموریان نیز مسیر تکاملى طى نمود و در دورهٔ حکومت صفویان، در آذینبندى کاخها و عمارات و مساجد به پیشروى و توسعه ادامه یافت. آثار معروف این عهد که داراى تزئینات گچبرى هستند، بیشتر در اصفهان قرار دارندو شامل عالىقاپو، هشت بهشت، چهلستون، مدرسه مادرشاه، مسجد سلطانى (امام خمینی) و ... دهها نمونه دیگر است. از دوران صفویه به بعد کمکم نقشهاى گچبرى به همراه آیینهکارىهاى جالب در منازل اعیان بکار گرفته شد.
٣:کاشىکارى
هنر و صنعت کاشىکارى نیز همانند دیگر هنرهاى ایران در عهد اسلامی، داراى اعتبار و ارزش خاص خود است. سابقهٔ این هنر، به گذشتهٔ بسیار دور باز مىگردد. طبق مدارک تاریخى هنرمندان ایرانی، در اواخر هزاره دوم ق.م آشنا به ساخت خشت و آجرهاى لعابدار بوده و از آن براى تزئین بنا استفاده مىبردهاند. طى کاوشهاى محوطههاى باستانی، مانند چغازنبیل در خوزستان، هنرمندان این مناطق و دورانها، از خشتهاى رنگین در تزئین معبد استفاده کردهاند. هنر موزائیکسازى نیز به موازات هنر ساخت خشتهاى زنگین آغاز گردید و هنرمندان از ترکیب سنگهاى الوان ریز و قرار دادن آن در کنار هم، طرحها و نقوش بسیار زیبایى مانند نقوش هندسی، بوجود آوردند. در عهد هخامنشى نیز کاربرد و استفاده از آجرهاى لعابدار رنگین، به رنگهاى سبز - زرد و قهوهاى با نقوش انسانى و حیوانى براى آرایش کاخها مورد استفاده قرار گرفت. نماى تعدادى از کاخهاى این دوره مانند کاخهاى شوش، نمونههاى جالبى از کاربرد آجر لعابدار در این زمان است.
سردرآرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلى- اردبیل
کاشیکاری آرامگاه تربت شیخ جام- تربت جام
همزمان با حکومت ساسانیان، مجدداً کاربرد آجرهاى لعابدار و به موازات آن هنر و صنعت موزائیکسازى رو به گسترش نهاد و هنرمندان این دوره از این دو شیوه در آرایش بنا بهره بردند. کاوشهاى فیروزآباد و بیشابور نمونههاى جالبى از کاربرد موزائیکسازى و کاشىکارى را معرفى مىنماید.
کاشیکاری تکیه و موزة معاونالملک- کرمانشاه
کاشیکاری امامزاده محمد محروق- نیشابور
در دوره اسلامى بتدریج هنر کاشىکارى همانند آجرکارى و گچکارى با شیوه جدید آغاز شد و در تمام ادوار اسلامى کاربرد ویژهاى یافت. در ادوار اسلامى بناهاى بسیارى مانند مساجد، مدارس، مقابر، کاخها، حمامها و حتى پلها به انواع کاشىکارى مزین شده و از اواخر قرن چهارم هجرى به بعد کمتر بنایى یافت مىشود که با کاشى تزئین نشده باشد. انواع کاشى عبارتند از کاشى یک رنگ، کاشى معرق، کاشى هفت رنگ، کاشى طلایى
گاهى نیز شیوهٔ آجر و کاشى بطور تلفیقى بکار مىرفته است. این تلفیق عموماً با حرکتى شطرنجى شکل مىگیرد و ارزش ویژهاى به معمارى اسلامى بخشیده است. این شیوه از قرن هفتم هجرى به بعد توسعه یافت. مسجد جامع اشترجان، مسجد جامع ورامین، گنبد سلطانیه، مدرسهٔ خان شیراز، مسجد وکیل، از حمله بناهایى هستند که تزئیناتى با تلفیق آجر و کاشى بر سطوح آنها دیده مىشود.
تقریباً در تمامى ادوار اسلامى نگارش روى کاشى از تزئینات مهم و مورد علاقه کاشىکاران بوده است. زمانى هنرمند از خطوط به شیوهٔ کوفى استفاده کرد ، زمانى از شیوه شکسته نستعلیق، گاهى از شیوه ثلث و نسخ و بالاخره از شیوهٔ قالبزده کاشىهاى گوناگون مانند کاشىهاى مربع - مستطیل کوکبی، ستارهاى و ... این گونه کاشىها با نوشته همراه هستند. قدیمىترین کاشى از این نوع متعلق به ۶۰۰ هـ . ق است. از دوره صفویه بسیارى بناها به شیوههاى متفاوتى نگارش را نمایش دادند و هنرمندان خوشنویسى چون علیرضا عباسی، شمسالدین تبریزی، استاد حسین بنا، باقرنیا، محمدرضا امامی، عبدالباقى تبریزى و محمد صالح اصفهانى با آثار خود بر روى کاشىهاى مختلف، به معمارى اسلامى ایران شکوهى خاص بخشیدند.
کاشى زرین فام، محرم 705 هجرى
کاشى زرین فام، کاشان، 1337 میلادى
کاشیکاری مسجد جامع کبیر- یزد
کاشیکاری آرامگاه خواجه ربیع - مشهد
کاشیکاری مسجد جامع نیشابور- نیشابور
کاشی معرق:کاشیکاری به شیوه معرق یا معروف به کاشی گل وبوته،اندک زمانی پس از رواج کاشی یکرنگ در معماری ایران مورد استفاده قرار گرفت.کاشی کاری معرق و استفاده از آن در معماری ایران دردوره اسلامی از دو جنبه حائز اهمیت است:
اول از نظر زیبایی فوق العاده و دوم از نظر استحکام،به نظر میرسد آغاز بهره گیری از کاشی معرق در آرایش بناها،با تلفیق از گچ بری بوده و بتدریج توسعه وتکمیل گردیده است.قرار دادن قطعات ریز کاشی در کنار قطعات گچبری به اشکال مختلف به ویژه طرح های هندسی ،استاد کاران را قادر ساخت که تحولی دیگر در توسعه کاشیکاری به عمل آورند.در شهر اسلامی جرجان در بنایی متعلق به قرن پنجم هجری قطعات متعددی از کاشی معرق با تلفیق گچبری،توام با نقوش زیبای هندسی بدست آمده که شاید بتوان آنها را از نمونه های اولیه کاشی معرق دانست.عصر طلایی،و شکوفایی هنر کاشی کاری معرق به اواخردوره ایلخانی،دوره تیموری و صفوی تعلق دارد.
بناهایی چون غیاثیه خرگرد به سال 848 هجری،مسجد گوهر شاد به سال 821،مسجد کبود به سال 870 ازنمونه های جالب معماری ایران است که با آرایش کاشی معرق همراه است.
شیوه کاش کاری معرق در دوره صفوی با کاربرد وسیعی توسعه یافت و بناهای بسیاری با این شیوه آرایش شد.بناهایی چون مسجد شیخ لطف اللله،مسجد شاه،مدرسه چهارباغ که شاهکارهای معماری عهد صفوی شمرده می شوند دارای کاشیکاری معرق هستند
کاشی هفت رنگ:از آنجایی که ادامه شیوه کاشیکاری معرق از قرن یازدهم هجری به دلایلی چون دلیل اقتصادی مقرون به صرفه نبود.کاشیکاری نوع هفت رنگ مرسوم و متداول گشت.
توسعه کاشی هفت رنگ را تا حدودی می توان ناشی از تحولات اقتصادی و سیاسی عصر صفوی دانست.با توجه به اهمیت معماری و احداث روز افزون بناهای مذهبی و غیر مذهبی در پایتخت صفویان و همچنین سایر شهرهای کشور،استاد کاران معماری بر آن شدندکه در تزئین بناهای گوناگون از شیوه آرایش بناها با کاشی هفت رنگ بهره گیرند. برای ساخت و اجرای کاشیکاری هفت رنگ ابتدا طرحهای مورد نظر را روی کاشی ساده آماده ساخته و سپس نقشها و نگاره ها را به رنگ های گوناگون در آورده و سرانجام لعاب داده و به کوره می برند.
از جمله طرح های متنوع کاشی هفت رنگ،نقوش اسلیمی است که با مهارت خاصی توسط هنرمندان عصر صفوی در بسیاری از بناهای این دوره به مرحله اجرا در آمده است.شیوه کاشی کاری هفت رنگ تا دوره قاجاریه ادامه یافت ولی متاسفانه به جزدر بناهایی استثنایی مانند مسجد سپهسالار،مسجد سلطانی سمنان،مسجد شاه قزوین ومسجد کبود گنبد و تعداد اندکی در شهرهای مختلف ایران سیر نزولی پیموده و از نظر کیفیت و کمیت با دوره قبل قابل مقایسه نیست.
۴:منبتکارى و تزئینات چوبى
برطبق نوشتههاى مورخین، در ایران باستان از مدتها پیش صنایع چوب، رونق داشته است، متأسفانه چوب همانند سفال، فلز و دیگر آثار هنرى نیست که در طول هزاران سال باقى بماند و به همین دلیل، اطلاع و آگاهى ما در این زمینه کافى نیست. بطورکلى مىتوان گفت که با وجود آنکه انسان قبل از تاریخ پناهگاه زندگى خود را از غارنشینى آغاز کرده ولى از چوب در گذشته دورترى استفاده کرده است.
از زمان تشکیل امپراطورى هخامنشى در ایران، طبق شواهد موجود، ارزش جنگل و چوب براى هنرمندان کاملاً روشن بوده است و به همین دلیل درختکاری، که فقط از نظر تولید چوب اهمیت داشته، از آیین ستوده پادشاهان هخامنشى بوده است. کاربرد چوب در معمارى تختجمشید شوش کاملاً مشهود است. در زمان هخامنشیان چوب بغیر از صنایع جنگلی، در امور کشاورزی، کشتىسازی، خانهسازى و غیره اهمیت بسزایى داشته است. از دوره سلوکیان و اشکانیان آثارى در دست نیست. اما بطورکلى مىتوان گفت که صنایع چوب اشکانیان، مانند سایر صنایع و فنون آنها، همانند هخامنشیان نبوده است. در دورهٔ ساسانی، کلافهاى چوبى در میان جرزها بکار مىرفته و از آن براى جلوگیرى از خرابى جرزها استفاده مىشده است. همچنین در دورهٔ ساسانیان از چوب براى قابسازى طاق و گنبدها استفاده مىنمودهاند که این خود انقلابى در فن معمارى بشمار مىرفته است و امروزه نمونهٔ آن در ساختمان بقعه بىبى شهربانو ملاحظه مىشود.
یکى از هنرهاى ظریف در صنایع دستى ایران، هنر منبتکارى است که تاریخ ظهور آن نامعلوم است. منبتکارى که از زمانهاى دور در ایران رواج داشته و علىرغم بىدوامى چوب در برابر عوامل طبیعى و سایر عوامل، آثارى که به جاى مانده، دلیل گستردگى این هنر در ایران مىباشد
منبتکارى هنرى است مشتمل بر حکاکى و کندهکارى روى چوب براساس نقشهاى دقیق. بنابر اسناد و مدارک موجود، منبتکارى در ایران متکى به سابقهاى بیش از هزار و پانصد سال است و حتى گروهى از محققان معتقدند که قبل از ظهور ساسانیان نیز منبتکارى در ایران رواج داشته؛ اما هیچ بازماندهٔ تاریخى که این ادعا را اثبات کند، موجود نیست. روش کار در این هنر و فن همچنان مثل گذشته ا ست، اما در نحوهٔ ساختن ابزار پیشرفتهایى حاصل شده است.
آرامگاه شیخ عبدالصمد نطنزى - نطنز
در حال حاضر شهرهاى گلپایگان در اصفهان و آباده در فارس مراکز اصلى این هنر مستند. و هنرمندان با کمک ابزارهایى ساده و ابتدایى و با بهرهگیرى از مواد ارزان، دست به آفرینش شاهکارهایى مىزنند.
یکى از قدیمىترین اثر منبت موجود در تاریخ نیمهٔ اول قرن سوم هجرى قمرى بوجود آمده است که یک لنگه در چوبى متعلق به مسجد عتیق شیراز است که زیرساختى از چوب سپیدار دارد و روى آن با خلالهایى از چوب گردو و نقوش پرضلعى بسیار زینت شده است. اثر دیگر یک سردر منبتکارى شده از چوب کاج است که در قرن چهارم هجرى قمرى ساخته شده است و روى آن با ظرافت کامل خطوط کوفى با قطرى حدود ۳ سانتىمتر کندهکارى شده است. همینطور درهاى چوبى مقبره سلطان محمود غزنوى در هندوستان که متعلق به قرن پنجم ق.م است، را مىتوان برشمرد. این شیوه تا ظهور سلجوقیان در گوشه و کنار کشور ادامه داشته، و بتدریج تغییر مىکند و منبتکارى بهصورت تزئین چوب با گل و بوته بصورت برجسته و فرورفته رواج مىیابد.
در دورهٔ ایلخانى و تیمورى این هنر ادامه مىیابد. از جمله آثار این دوره، منبر مسجد نائین به تاریخ ۷۱۱ هجرى قمرى است که با اشکال هندسى و برگهاى مدور تزئین شده و نیز صندوق چوبى مرقد حضرت عبدالعظیم در شهر رى قابل اشاره است.
در دورهٔ تیموریان، شیوهٔ صنعتگران دورهٔ ایخانیان ادامه یافت و از نمونههاى خوب این دوره یک جفت در، متعلق به نیمهٔ دوم قرن پانزدهم میلادى (قرن نهم هـ . ق) قابل اشاره است. این آثار در موزه متروپولیتن نگهدارى مىشود.
اطلاعات موجود پیرامون صنایع چوب در دورهٔ صفویه بیشتر از طریق درهاى مساجد ایرانى و آنچه در موزههاى مختلف از جمله موزههاى گلستان در تهران و موزهٔ برلین وجود دارد بدست مىآید. در این دوره عدهٔ زیادى از هنرمندان به اصفهان رفتند.
اصفهان در آن زمان بعنوان پایتخت هنرى و محل احداث ابنیهٔ مذهبى و کاخهاى سلطنتى بسیار مورد توجه بود و از این جهت آثارى بىبدیل و اعجابانگیز در این شهر به یادگار گذاشته شد. پس از حملهٔ افغانها، هنرمندان و صنعتگران منبت کار تدریجاً پراکنده و جذب مشاغلى تخصصى شدند. در این زمان، آباده تنها مرکز تجمع منتبکاران کشور به حساب مىآمد و در هیچ حاى دیگر از کشورها، نشانى از این هنرمندان دیده نمىشد.
در دوران افشاریه، زندیه و قاجاریه صنعت چوب ایران رو به انحطاط نهاد و آنچه طى قرن ۱۱ و ۱۲ هـ . ق ساخته شده به جاى حکاکی، اغلب داراى تزئینات نقاشى شده بهوسیلهٔ رنگ و روغن است.
بعد از سقوط قاجاریه شرایط و فضاى هنرى تغییر کرد. استاد احمد صنیعى و استاد على مختارى که از معدود باقیماندگان استادان منبتکار بودند به تهران آمده و به فعالیت جدى مشغول شدند و به ترتیب شاگردانى پرداختند و تأسیس سازمان صنایع دستى ایران بعنوان حافظ و نگهبان صنایع سنتى و بومی، باعث شد تا موجبات دوام این هنرها فراهم آید. در حال حاضر بجز شهر آباده و گلپایگان که مراکز اصلى منبتکارى محسوب مىشوند، شهر بوشهر نیز تا حدودى مرکزیت این هنر را در خود دارد و در سایر مناطق بطور پراکنده منبتکارى رایج است.
پنجرههای آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلى- اردبیل
عمارت تاریخی و باغ فین - کاشان
خاتمسازى :پیشینهٔ این فن در گذشته چندان روشن نیست. قدیمىترین نمونههاى این فن که تا بحال شناخته شده از قرن هفتم فراتر نمىرود. بهرحال طبق نمونههاى موجود از این هنر، معلوم مىگردد که این فن در دورهٔ صفویه رواج زیاد داشته و در دوران زندیان و اوایل سلطنت قاجارین اهمیت خود را حفظ کرده بود. ولى در اواخر سلطنت این سلسله کمکم رو به زوال مىرفته تا آنکه در عصر ما مجدداً رونق خود را بازیافته است.
طریقه ساخت خاتم آن است که ابتدا انواع مصالح مورد نیاز این فن از قبیل طلا،نقره، برنج، استخوان،صدف، عاج و چوبهاى گوناگون را به صورت میلههى باریک با مقطع سه پهلو و گاهى لوزى و غیره در مىآورند و سپس با قرار دادن این مفتولها در کنار هم و چسباندن آنها با یکدیگر با سریشم انوع گلها را از شش گوشه و دوازده گوشه و غیره به وجهى که مقطع این مجموعه طرحهاى موردنظر را بدست دهد بوجود مىآورند
جعبة خاتم، صنایعدستی و سوغاتی- اصفهان
قلمدان خاتم، صنایعدستی و سوغاتى
معرق روى چوب :معرق چوب با قدمتى کمتر از شصت سال، احتمالاً از هند به ایران آمده است. البته درى معرق شده در ایران وجود دارد که متعلق به سیصد سال پیش است، اما ایرانى نیست. زیبایى و ظرافتى که در معرق ایرانى بچشم مىخورد در میان کشورهاى صاحب این هنر، بىنظیر است. صنعت و هنر معرق که هنوز در تهران، شیراز، اصفهان، ارومیه، رشت، سنندج و ... رواج دارد، به حیات خود ادامه داده است. صنایع چوبى امروزه با استفاده از تکنیکها و پدیدههاى نوین هنری، زندگى تازهاى یافته است.
دربِ چوبی کنده کاری شده، کشف شده در فارس، مربوط به سال 720 هجرى
۵:آینهکارى
آینهکارى جزو آخرین ابتکارات هنرمندان ایرانى در معمارى داخلى و تزئین درون بنا بشمار مىرود. اجراکنندگان این رشته ا
نظرات شما عزیزان: